کاخهای هخامنشی جلوهای بارز از کاربست فناوریهای پیشرفته معماری در جهان باستان بهشمار میآیند، بااینحال، تاکنون توجه علمی به شیوههای اجرایی این سازهها محدود بوده است. پژوهش میانرشتهای حاضر با تمرکز بر نظام پوشش سقف کاخ آپادانا، به تحلیل انتقادی بازسازیهای رایجی میپردازد که ریشه در نظریات معمار آلمانی فردریش کرفتر دارند. بهمنظور سنجش اعتبار دیدگاه غالب، این تحقیق با رویکرد ترکیبی و در بستر تاریخی، از روشهای توصیفی–تحلیلی و استدلال منطقی بهره میگیرد. نخست، پیشینه پژوهش، مسیر دو قرن بحث و نظریهپردازی پیرامون پوشش سقف کاخها را ترسیم میکند. بررسی سیر تحول تالارهای ستوندار در تمدنهای باستان، وجوه اشتراک و افتراق معماری هخامنشی با دیگر فرهنگها را نمایش میدهد. نهایتا، شواهد سازهای، اجرایی و باستانشناختی برای نقد کاستیهای الگوی غالب بازسازیها بهکار میرود.
بر پایه تحلیل معماری، اصول ساختمانسازی در دوران باستان، و دادههای میدانی، این پژوهش به شناسایی فناوری مورد استفاده توسط معمار هخامنشی میپردازد. یافتهها نشان میدهد که سرستونها علاوه بر نقش تزئینی، عملکرد سازهای داشتهاند: شاهتیرها درون فضای خالی میان سرستونها جای میگرفتند و این چیدمان از نخستین تلاشهای بشر برای مهار چرخش آزادانه دو سر تیر و ایجاد اتصالات بهینه جهت انتقال تنشها بوده است. همچنین با قرارگیری چوب در میان حفره سنگی، با بهکارگیری اتصالات ساده و بدون تضعیف مصالح، معمار یکپارچگی ساختاری تیرها را تأمین میکرد. در این روش، شاهتیرها ستونها را بهصورت نواری به یکدیگر متصل و تیرهای عرضی، سازه سقف را کامل میکردهاند؛ آرایشی که در یکپارچگی رفتار سازه در برابر زلزله نقش مؤثری داشت.