عدم احساس تعلق انسان به محیط پیرامون و فضاهای شهری یکی از مشکلاتی است که در نوشتههای صاحبنظران و نظریات مردم دیده میشود. تبدیل شدن یک فضا به مکان و به تبع آن، پدید آمدن حس مکان، محصول مؤلفههای عینی و ذهنی است. تأثیر توأمان این مؤلفهها به معنادار شدن مکان نزد مخاطب میانجامد و محیط را به عنصری هویتبخش تبدیل میکند. این پژوهش در پی آن است که رابطۀ میان مؤلفههای عینی و ذهنی فضا و سطوح حس مکان را شناسایی کند. لذا با بهرهگیری از روشی کیفیتحلیلی، چارچوب نظری در قالب نمودارهایی تدوین شده است. نتیجۀ این تحقیق تبیین مدلی در شناسایی عوامل تأثیرگذار بر حس مکان و خاطرۀ جمعی است. این مدل، مؤلفههای مؤثر بر پیدایش حس مکان را به دو دستۀ عینی و ذهنی تقسیمبندی میکند. مؤلفههای عینی با معیارهای کالبدی که به پیدایش قرارگاههای رفتاری میانجامد و مؤلفههای ذهنی با تصاویر ذهنی فردی و تصاویر ذهنی جمعی که به پیدایش خاطرهانگیزی مکان میانجامد، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفتهاند. در ادامه و در چارچوب این مدل، عوامل مذکور از طریق پرسشنامههای کیفی و مشاهدات میدانی در حاشیۀ رود دز ارزیابی گردیده و کارایی مدل سنجیده شده است. در واقع، نمودارهای تدوینشده در بخش اول میتوانند چارچوبی برای ارزیابی ویژگیهای یک مکان باشند و به کار بردن آنها در ارتباط با رود، در عین ارزیابی محدوده، روشی کاربردی را برای سنجش سایر مکانها ارائه میدهد. تحلیل پرسشنامهها نشان میدهد آسیابها، پل قدیم و رودخانۀ دز، با دارا بودن معانی عمیق در ذهن مخاطبان، مراتب بالایی از حس مکان و خاطرهانگیزی را دارا میباشند. این سطح از حس مکان نزد هر سه دسته از پرسششوندگان (دزفولیها، دزفولیهای ساکن تهران و گردشگران) پدید آمده است. همچنین تحقیق موردی نشاندهندۀ آن است که رابطۀ معناداری میان سطح معنای مکان و سطح حس مکان وجود دارد.