مخاطبان آثار معماری اسلامی بهواسطۀ حضور در این مکانها به کیفیتی اذعان میکنند که بیگمان عمق وجود آنها را نشانه رفته است. اما اگر این تجربۀ عمیق درونی را که مختص بناهای اسلامی نیز نیست و در اغلب بناهای فرهنگهای سنتی یافت میشود، با نظریهپردازیهای رایج در باب فهم معماری مقایسه نماییم کمتر سنخیتی پیدا میکنیم. بر این مبنا اهتمام این مقاله بر آن است که با استعانت از پشتوانۀ غنی عرفان اسلامی، نکات و ابهاماتی را که دربارۀ مسئلۀ کیفیت وجود دارد، تا حدی روشن نموده و نتایج آن را در حد بضاعت خود، در حوزۀ معماری جاری سازد. در این راستا با ابتنای بر آنچه از قلمرو اندیشۀ عارفان اسلامی مستفاد میشود، میتوان گفت که یک اثر معماری نیز همچون کلیت پدیدههای عالم اعم از مصنوع و طبیعی، زنده و ذومراتب بوده و بسطی طولی در نظام هستی دارد: از مرتبۀ ماهوی یا باطنی تا نمود بیرونی یا ظاهری. اما مبتنی بر قاعدۀ سلسلهمراتب وجودی در پدیدهها، زندگی ذاتی مکانهای مختلف نسبی است. در این میان کیفیت و کمیت یک مکان نیز دو مؤلفۀ اساسی و تعینبخش مرتبۀ ظاهری آن هستند که میزان هستی ذاتی یک مکان، به آنها نیز سریان پیدا میکند. نکتۀ مهمتر آنکه در فهم عرفانی از میان دو وجه ظاهری مکان، کیفیات آن تقدم وجودی، مرتبهای و معرفتی نسبت به کمیت آن داشته و در واقع نسبتی طولی با ذات مکان دارند. پس میتوان استنباط نمود تأثیرگذاری عمیقی که بهواسطۀ حضور در آثار معماری اسلامی رخ میدهد، در وهلۀ اول بهمناسبت ذات زندۀ این مکانهاست؛ که این میزان از زندگی از مجرای کیفیات چندسطحی مکانها از سوی مخاطبان آنها دریافت میشود.