سرزمین هندوستان یکی از ساتراپیهای امپراتوری هخامنشی بوده است و با توجه به قرارگیری این ساتراپ در منتهیالیه خاوری قلمرو هخامنشی و عدم آشنایی تاریخنگاران عهد باستان با این سرزمین، اطلاعات کمی دربارۀ این ساتراپی و حدومرز آن در دورۀ هخامنشی در دسترس میباشد. در پی هجوم اسکندر مقدونی از غرب به شرق، سرزمین هند آخرین بخش از امپراتوری هخامنشی بود که به تصرف او درآمد و از این زمان بهبعد، اطلاعاتی توسط تاریخنگاران عهد قدیم دربارۀ این سرزمین و آداب و جغرافیای آن نوشته شده و در دسترس است. در همین زمان، چاندرا گوپتا در پی نبرد یا توافق با جانشین اسکندر (سلوکوس نیکاتور) در آسیا، نوعی خودمختاری به دست آورده و سلسلۀ مائوریایی را پایهگذاری کرد. پایتخت این امپراتوری شهری به نام پاتالی پوترا بوده است. در جریان کاوشهای باستانشناسی در این محوطه که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم انجام شد، شواهدی به دست آمد که نشاندهندۀ نفوذ معماری پارسی در بناهای مائوریایی بود. دیوید اسپونر که در بخشهای مختلف پاتالی پوترا به کاوش پرداخته بود، نظریۀ فراتر از نفوذ طبیعی معماری پارس بر یکی از ساتراپیهای هخامنشی را ارائه کرد. او با ارائۀ شواهد میدانی و اتیمولوژیک، نظریۀ «دورۀ زردتشتی در تاریخ هند» را مطرح کرد و معتقد بود پادشاهان مائوریایی اصالتاً ایرانی بوده و میراث شاهان هخامنشی را با خود به هندوستان آوردهاند و در پی آن، اقدام به ساخت نمونهای از تخت جمشید با معماران ایرانی در پاتالی پوترا کردهاند. اما بررسی شواهد میدانی و تحلیل مدارک ارائهشده توسط او و کاوشگران بعدی، چنین تأثیر گستردهای را در حیطۀ معماری نشان نمیدهد و با شواهد فعلی، فقط میتوان از تأثیرپذیری معمول بناهای مائوریایی سخن گفت. این پژوهش در مرحلۀ گردآوری اطلاعات به روش کتابخانهای و در مرحلۀ بعدی با روش بررسی قیاسی انجام شده است