محلۀ عودلاجان بهعنوان یکی از پنج محلۀ تشکیلدهندۀ شهر تهران در دورۀ صفوی، یک میراث تاریخی ارزشمند بهشمار میرود. در دورۀ قاجار، طبقات مختلف اجتماعی، بهویژه طبقۀ اعیان و دولتمردان در این محله سکونت داشتهاند. از دهۀ 1340، به دنبال ترک محله توسط ساکنان قدیمی و ورود گروههای مهاجر و طبقات کمدرآمد، فرایند فرسودگی این محلۀ تاریخی در تمام ابعاد کالبدی و اجتماعی و اقتصادی آغاز شد. بازار نیز بهعنوان یک عنصر قوی اقتصادی و سیاسی، در محله نفوذ کرد و آن را تحتسلطۀ خود درآورد. از حدود چهل سال پیش تاکنون، طرحهای متعددی برای باززندهسازی این محله تهیه شده، اما تاکنون هیچیک از آنها اجرا نشدهاند. هدف این پژوهش، شناخت موانع باززندهسازی این محله است. روش توصیفیتحلیلی برای این پژوهش استفاده شده و دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با شهروندان و ساکنان و کاربران محلۀ عودلاجان و نیز از طریق مشاهده و همچنین بررسی اطلاعات ثانویه (گزارشهای موجود، آمارها، کتب، مقالات و...) گردآوری شدهاند. نتایج پژوهش نشان میدهد که موانع موجود بر سر راه باززندهسازی محلۀ عودلاجان، بیش از آنکه اقتصادی و تکنیکی و سیاسی باشد، فرهنگی و اجتماعی است که عبارت است از بیعلاقگی ساکنان و شهروندان نسبت به بافتها و بناهای قدیمی. به عبارت دیگر، وضعیت کنونی عودلاجان نتیجۀ طرز تفکر و نوع نگاه جامعه به تاریخ و میراث است. فرایند مدرنیزاسیون که از اواخر دورۀ قاجار در ایران آغاز شده، همراه با طرد سنت و تاریخ بوده که یکی از نتایج آن، بیعلاقگی جامعه به میراث و میل دائمی به نو شدن است. در چنین وضعیتی، اجرای طرحهای باززندهسازی محلات تاریخی دشوار است. بنابراین پیش از هر اقدامی برای حفظ و باززندهسازی محلههای تاریخی، آموزش و آگاهیدادن به جامعه درخصوص ارزشهای تاریخی، سنت و میراث ضروری است.