مقاله حاضر، به اهمیت توجه همهجانبه به عوامل طراحی میپردازد. این مقاله ابتدا به معرفی فاصله میان میزان و سطح توانمندیهای شکل گرفته در محیطهای دانشگاهی با توانمندیهای مورد انتظار از فارغالتحصیلان در فضای حرفهای میپردازد و در ادامه، یکی از عوامل این نقیصه را در نظر نگرفتن بخش یا بخش هایی از عوامل و متغیرها معرفی میکند. مطلب دیگر، تعاملی است که میان ارکان مختلف عوامل طراحی رخ میدهد. ارتباط میان موضوعهای مختلف طراحی، ویژگی های طراحی و بستر طرح با روش طراحی و در نهایت، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آنها از یکدیگر، ساختار پیچیدهای را میسازد که توجه به آن اجتنابناپذیر است. مدیریت فرآیند طراحی باعث میگردد طراحان بتوانند نظاممندتر به فعالیت طراحی بپردازند. در این باره، شاخصها به عنوان ابزار ارزیابیِ روندِ طراحی و معیارها به عنوان مبنای ارزشیابیِ محصولِ طراحی و مقایسه آن با دیگر محصولات، ابزارهایی هستند که طراح ان و ناظران میتوانند از آنها برای کنترل و مدیریت فرآیند طراحی و کیفیت طرح استفاده ک نند. همچنین روش های تحلیل فرآیند ارزیابی که به فضای مسئله معماری به صورت شبکه و ماتریس مینگرند، امکاناتی هستند که امروزه تحلیل معیارها و زیرمعیارهای متعدد و پیچیده را میسر میکنند. این تحقیق از نوع تحقیق توصیفیـ تحلیلی است و از نظر کمّی و کیفی بودن، یک تحقیق کیفی محسوب میشود. روش تحقیقِ این پژوهش، روش «استدلال منطقی» است که در آن، از راهبردهای طرح تحقیقِ «نظریه برخاسته از دادهها» و نیز راهبرد «مدلسازی مفهومی» استفاده شده است. در پایان این مقاله، مدلی مطرح می شود که در آن، رابطهای بر مبنای فضایِ منطقِ فازی میان ارکان مختلفِ تأثیرگذار بر فضای مسئله معماری مطرح میگردد. این فضا دارای ارکانی شامل اصول، دامنه و بسترِ طرح از یک طرف، و ویژگی ها و عوامل طبقهبندی شده بر مبنای «موضوعات» از طرف دیگر است. تلاش بر این است تا از این طریق به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که چگونه میتوان با شناسایی و تحلیل و ارزیابی مناسب و جامعِ عواملِ طراحی، فاصله میان قابلیتهای فارغالتحصیلان را با آنچه از آنها در محیط حرفه ای انتظار می رود، بهبود بخشید.